سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

فرشته .م/ متولد دی،عاشق سیب در انواع مختلف، حامی دو آتیشه کودکان و چاکر رفقا
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 29
کل بازدیدها: 100292
همه سیب های دنیا مال من
به سراغ وبلاگ من اگر می آیید/ نظری نرم وآهسته بداهید/ که مبادا ترک بردارد! / صفحه نازک مانیتور من..../
سه شنبه 91 اسفند 8 :: 11:56 عصر ::  نویسنده : فرشته .م       

 

چند روز گذشت .یک روز در خانه ام با شدت به صدا درآمد، در را که باز کردم ،

آقای گلبید را دیدم که چهره اش خبر از واقعه ناگواری می داد.

-سلام آقای گلبید.

-چه سلامی ؟چه علیکی؟تو که مدیریت نداریخوب سمتت را تحویل آدمش بده.

-چی شده آقا؟!

- می خواستید چی بشه؟ باغچه مثل دسته گلم خراب شد!

-برای چی؟

-یعنی چی برای چی؟ تشریف بیارید خودتون ببینید.

ومرا کشید پای پنجره ، بیرون را نگاه کردم .یک دفعه خشکم زد.

یک شتر مرغ گنده توی محوطه ی بیرون ساختمان داشت برای خودش می چرید.

آقای سامان هم روی صندلی نشسته بود وبرای شتر مرغ سوت می زد.

سریع خودم را به آقای سامان رساندم.

-آقای سامان زود این بازی را جمع کنید.

-سلام آقای مدیر منظورتونو نمی فهمم. من اهل بازی نیستم.

-خودتونو به اون راه نزنید ، شما و آقای گلبید آرامش ساکنین این ساختمونو بهم زدید

زود بساط این جک وجونورا رو جمع کنید.

-ای آقا... شتر مرغ که خوبه. مشکلی نداره. یه حیوون آروم،بدون دردسر.

تازه گوشت، پوست وتخمشم مورد استفاده قرار می گیره.

بعد رو به شتر مرغ کرد وگفت : آهای قزبید! بیا به عمو سلام بده.

با این حرف آقای گلبید داد زد:دیدید آقای مدیر؟ این آقا داره لج بازی میکنه، اسم منو

گذاشته رو شتر مرغش.

گفتم: شلوغش نکن آقا اسم شما که گلبیده .

آقای گلبید گفت: چه فرقی داره هر دوتامون که بید داریم!

تلفن همراهم را درآوردم وشماره 110 را گرفتم.

ادامه دارد...




موضوع مطلب :